سامیسامی، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره

سامی سونامی

11 امین ماهگرد سامی جانی

سلام پسر گلم، سامی جانی.... پسر گلم 11 ماه از اومدنت به این دنیا میگذره در کنار این روزهای شیرین که دراوردن 4 تا دندون بود و راه رفتنت که  اتفاقایی تکرار نشدنی برام بود ،تلخی زندگی هم به ما گوشه چشمی انداخت ... درحالی که داشتیم خودمونو واسه تولدت آماده میکردیم پدر بزرگ مامانیت  فوت شد.. خیلی دلم براش تنگ ميشه ولی چه میشه کرد قانون زندگیو اینطوری نوشتن.. تو اولین نتیجه ی آقاجون بودی..آقا جونم  آزارش به هیچکی نرسیده بود ولی میگفت از قدیم گفتن هرکی نتیجشو ببینه گناهاش پاک میشه....همیشه بهت میگفت سامی جانی ، میگفت همیشه ببرمت اونجا راه بری تا اون جون بگیره..دارم افسوس میخورم که چرا کم بهشون سر زدم...اما تو هم هر وقت اونجا ...
7 دی 1392

10امین ماهگرد گل پسر سامی

سلام دردونه ی مامانی. امروز یه روز  special واسه ی من و سامی جونم بود. 10 ماهه که خونمون گرمتر چراغمون روشن تر و نونمون شیرین تر شده و همه ی اینا به برکت وجود فرشته کوچولوی ماست. اما تمروز چه ها بر ما گذشت.برخلاف همیشه که صبح ها 7 از خواب بیدار میشدی ، امروز ساعت 10 بیدار شدی و ریخت و پاشای همیشگیتو انجام دادی. ساعت 12 وقت عکاسی داشتی که به خاطر گریه های زیادی که کردی، که فکر میکنم به خاطر دندونای بالاست ،ساعت 1:30 رسیدیم ولی اینبار مثل همیشه خندون نبودی به هزار ضرب و زور یه چندتایی عکس گرفتی... بعدشم با هم رفتیم fish and chips و شما هم یه چندتا دونه سیب زمینی نوش جان فرمودی و کلی با سروصدا نظر همه رو به خودت جلب کردی... بعد...
9 آذر 1392

آش دندون سامی فلفلی

سلام پسر گلم. بعد از یک هفته تاخیر بالاخره امروز واست آش دندون درست کردم..علت تاخیرشم سفر کاری باباجون به کرمان بود. خلاصه اینکه واست آش گندم درست کردم ،به نظرم  مثل همیشه نشد ولی بازم خوشمزه بود " تعریف از خود نباشه"                                                                           خودتم از آشت نوش جان کردی البته فکر کنم بیشتر از اینکه تو معدت بره دست و پات میل فرمودن .  بابا نوری نتونست از آشت بخوره به خاطر همین قرار شد دندونای ...
3 آذر 1392

عکس های 8 ماهگی سامی در آتلیه دردونه ها

 سلام دردونه ی مامان، پس از کلی مشغله کاری ،البته نه کار بیرون،امور روزمره ی گل پسر ،بلاخره تونستم این عکسا رو آ پ کنم. این عکسارو مدیون مامان پرپرم که اگه مامان جون نیومده بود من از پس شیطونیات بر نمیامدم...این لبخند زیبات به خاطر مامان جونت ...دم همه ی مامان جونا گرم که اینقدر به خاطر نوه هاشون اذیت میشن و روز به روز محبتشون بیشتر میشه.... ...
27 آبان 1392

دومین دندون سامی عسلی

امروز جمعه 23 آبان 92 یعنی درست وقتی که 9ماه و 3 هفتت شده،داشتم به لثه ی گل پسرم ژل میزدم که متوجه شدم یه کوچولوووو دندون دیگت هم دراومده..مبارک باشه دردونه ی مامان... راستش از اینکه دارم رشد و بالیدنت میبینم خیلی خیلی خوشحالم و پیش خودم روزایی که بزرگتر شدی و بامن حرف میزنی تجسم میکنم .تو بزرگ میشی ومن هنوز از وجودت سیراب نشدم ......چقدر زود گذشت.احساس میکنم همین دیروز بود که فهمیدم خدا تو رو به ما هدیه داد که به خاطر این هدیه زیبا همیشه شکرگزارشم... به سلامتی دومین دندون دردونه پسرم...
25 آبان 1392

اولین دندون سامی عسلی

سلام پسر عسلم، امروز 22 آبان مصادف با تاسوعای حسینی بود.واسه ی نذری آقای مشهدی زاده به خونشون رفته بودیم.امروز اولین نذری زندگیت خوردی . حسابی هم شیطونی کردی.       چند وقتی بود که احساس میکردم لثت ملتحب شده ولی امیدی به دندون درآوردنت نداشتم ،آخه از 4 ماهگیت علایم دندون دراوردن داشتی ولی خبری نمیشد.خلاصه اینکه وقتی خونه اومدیم کاملا اتفاقی دیدم یه کوچولووووو دندونت زده بیرون.خلاصه اینکه از خوشحالی بال دراوردم...ایشالا که هیچ وقت گذرت به دندون پزشکی نیوفته یکی یدونه ی مامان. ...
25 آبان 1392

س ، سلام ...س، سامی.... سامی یعنی سربلند

سلام پسرم....پسر گلم مدتها بود که این وبلاگو واست باز کردم،می خواستم از اولین روزای که فهمیدم مامان شدم واست بنویسم امااااااا بنا به دلایلی نشد دلبندم حالا هر چی  ماهی هر وقت از آب بگیری تازس ...
26 خرداد 1392
1